دلستون



‏آدم صد تا چاه که متری هم بکَند به آب نمیرسه. اما با یک چاه صد متری، چرا

دلم می‌خواست توی یک زمینه متخصص باشم. طوری که اگر گفتن فلان کار را می‌خواهیم بگویند باید بروی پیش فلانی. اما شده‌ایم منظومه‌ای از قابلیت‌های نصفه و نیمه. 


یکی از بچه های فجازی چند روز پیش نوشته بود: پاییز داره میاد و من از همین حالا زردمه!

من واقعا هرسال اول پاییز زردمه. آخرم پاییز 97 جوری زمینم زد که هنوز بلند نشدم. کسایی که از قدیم وبلاگ منو میخونن میدونن که حجم زنجموره ای که من توی این چند وقته کردم از مجموع همه این سال ها بیشتر بوده. اما دیگه کافیه. خالی که نمیشیم. فقط تثبیتش می کنیم. حال چارتا رفیقمونم بد میشه. دیگه میخوام دست بکشم از این اوضاع.

شاید عوض این که حرفامون برگرفته از حالمون باشه، این بار حالمون برگرفته از حرفامون شد.


کاش میشد جای فقط یک لیست کلوز فرندز، چند لیست داشت:

کسانی که مسائل عاطفی را میفهمند

کسانی که دوستم می‌دارند

کسانی که درد آشنایند

کسانی که محرم اند

کسانی که خوب حرف می‌زنند و آرامم می‌کنند.

 

و بعد جداگانه استوری گذاشت برای تک تک این لیست های خالی


قبلا اوضاع بهتر بود. چیزکی به ذهنمان می زد و توی وبلاگمان می نوشتیمش. الان یک توییت میزنی، میبینی خوب از کار در آمد، توی کانالت هم می گذاری اش. بعد می گویی اصل وبلاگ است. توی وبلاگ هم پستش می کنی. بعد تازه یادت می آید که ای بابا اینها هیچ کدام مخاطبی ندارند اصلا! حالا وقت پست یا استوری اینستاگرام کردنش است!

این وسط مخاطبین مشترک که اذیت می شوند به کنار، کسانی که بیش از دو جا را می خوانند می گویند: اینو ببین! فک کرده شاهکار نوشته از چند جا میکندش توی چشم و چار ما! وا بده عامو!

ولی واقعا باید چه کرد که کسالت آور نشود این قضیه و البته آدم بتواند حرفش را با مخاطبان مخلفش به اشتراک بگذارد؟ 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اباریق- علوم قرآن و حدیث دوّار ترین حرکت ِ خطی تولید کننده شوینده های خودرو دیزل ژنراتور بنز - قیمت دیزل ژنراتور قفل های هوشمند استقلال موزیک جو ~ دانلود آهنگ جدید آموزش تقویت حافظه مادرانگی هایم فروشگاه قهرمان